در زمان جنگ و بحران، کسبوکارها با شرایطی متفاوت، دشوار و گاه غیرقابل پیشبینی روبهرو هستند. بسیاری از تصمیمهایی که در شرایط عادی منطقی و درست به نظر میرسند، در فضای جنگی میتوانند خطرناک یا ناکارآمد باشند. در چنین وضعیتی، آگاهی از بایدها و نبایدهای کلیدی میتواند مسیر بقا، تطبیقپذیری و حتی رشد را هموار کند. در این راهنما، مهمترین نکاتی که هر کسبوکار باید در دوران جنگ در نظر بگیرد، بهصورت دستهبندیشده و با زبانی ساده ارائه شده است.
بایدهای کسبوکار در زمان جنگ
۱. پایداری زنجیره تأمین را اولویت بدهید:
پایداری زنجیره تأمین یعنی چه؟
پایداری زنجیره تأمین یعنی اینکه مسیر تأمین مواد اولیه، کالاها و خدمات موردنیاز کسبوکار شما در برابر اختلالات مقاوم باشد و بتواند حتی در شرایط سخت، کارکرد خود را حفظ کند.
زنجیره تأمین فقط شامل تأمینکننده نیست، بلکه شامل کل مسیر از تأمین مواد اولیه تا تحویل محصول نهایی به مشتری است.
چرا پایداری زنجیره تأمین در زمان جنگ حیاتی است؟
در جنگ ممکن است با این چالشها مواجه شوید:
- بسته شدن مرزها یا محدودیتهای صادرات و واردات
- قطع ارتباطات لجستیکی (حملونقل هوایی، دریایی یا زمینی)
- از کار افتادن کارخانههای تأمینکننده
- افزایش ناگهانی قیمت مواد اولیه
- کمبود نیروی انسانی در مبادی تولید یا حملونقل
- تحریم یا محدودیتهای مالی و بانکی
هر کدام از اینها ممکن است یک یا چند بخش از زنجیره تأمین شما را فلج کند. بنابراین، شما باید از قبل فکرش را کرده باشید.
اقداماتی برای پایداری زنجیره تأمین
۱. تنوع در تأمینکنندهها (Diversification)
- فقط به یک تأمینکننده وابسته نباشید.
- تأمینکنندگان جایگزین در کشور یا منطقههای دیگر شناسایی کنید.
- با چند تأمینکننده قرارداد موازی ببندید (اگر حجم خریدتان اجازه میدهد).
۲. تأمینکنندگان داخلی را تقویت کنید
- در شرایط بحران، تأمینکنندههای داخلی قابل اتکاتر هستند.
- حتی اگر کمی گرانتر باشند، امنیت تأمین را بالا میبرند.
۳. مدیریت موجودی هوشمندانه (Buffer Stock)
- در صورت امکان، از کالاهای حیاتی انبار اضطراری داشته باشید.
- اما نه آنقدر زیاد که منجر به خواب سرمایه و فساد موجودی شود.
۴. اطلاعات لحظهای و شفاف
- از سیستمهای مدیریت زنجیره تأمین (SCM) یا ERP استفاده کنید.
- بدانید هر بخش از زنجیره در چه وضعیتی است: موجودی انبار، تأخیرها، ریسکها و…
۵. برنامه جایگزین (Contingency Plan)
- اگر تأمینکنندهای قطع شود، چه میکنید؟
- اگر مسیر حملونقل مسدود شود، چه جایگزینی دارید؟
- سناریوهای بحرانی را طراحی و برایشان پاسخ داشته باشید.
۶. افزایش شفافیت و رابطه مستحکم با تأمینکنندگان
- با تأمینکنندهها مانند شریک تجاری رفتار کنید.
- ارتباط دوطرفه، اعتماد، پیشبینی وضعیت و بهروزرسانیهای سریع در بحران حیاتیاند.
- استفاده از داشبوردهای لحظهای، هشدارها، نرمافزارهای تحلیلی و ابزارهای اتوماسیون، خطا و تأخیر را کاهش میدهد.
فرض کنید کارخانهای تولید مواد غذایی دارید. اگر فقط از یک کشور خاص روغن یا بستهبندی وارد میکنید و آن کشور درگیر جنگ شود یا مسیرهای صادراتی بسته شود، کل تولیدتان متوقف میشود.
اگر از قبل تأمینکننده دوم در کشور همسایه داشته باشید، یا بستهبندی داخلی (حتی با کیفیت پایینتر ولی قابل قبول) آماده کرده باشید، تولید شما ادامه پیدا میکند.
به شکل خلاصه میتوان گفت پایداری زنجیره تأمین یعنی:
- تنوع، انعطاف و پیشبینیپذیری
- رابطه خوب با تأمینکنندهها
- ذخیرهسازی استراتژیک و استفاده از داده
- آمادگی برای سناریوهای بدبینانه
- در زمان جنگ، سازمانهایی زنده میمانند که از قبل برای روزهای سخت، مسیرهای جایگزین ترسیم کردهاند.
- در زمان جنگ یا بحرانهای مشابه، نیروی انسانی ارزشمندترین دارایی هر سازمان است. کارکنان دچار نگرانی، استرس و گاهی ترس از آینده میشوند. اگر بهدرستی مدیریت نشوند، نهتنها کاراییشان کاهش مییابد، بلکه ممکن است شرکت را ترک کنند یا به منبع شایعه و بیثباتی تبدیل شوند.
۲. با پرسنل شفاف باشید و روحیهشان را حفظ کنید
چرا شفافیت و حفظ روحیه مهم است؟
- افراد نگران امنیت شغلی، آیندهی کشور و سلامت خانوادهشان هستند.
- ممکن است اخبار ضد و نقیض یا شایعات در شرکت بپیچد.
- بهرهوری کارکنان بهخاطر استرس، افت کند.
- حس بیاعتمادی باعث ترک سازمان یا رفتارهای انفعالی شود.
در چنین فضایی، نقش رهبران سازمان تعیینکننده است. اگر شفاف، صادق و همدل باشید، میتوانید تیم خود را همراه نگه دارید.
اقداماتی برای شفافیت و حفظ روحیه پرسنل
۱. اطلاعرسانی منظم و واقعگرایانه
- جلسات کوتاه روزانه یا هفتگی با تیمها برگزار کنید.
- درباره وضعیت فعلی شرکت، تغییرات احتمالی، تصمیمات مدیریتی و حتی دغدغههای خودتان صحبت کنید.
- سعی کنید امید بدهید، اما واقعیت را سانسور نکنید.
نکته مهم: شفافیت با ترساندن فرق دارد. قرار نیست اخبار بد را تلخ و ترسناک منتقل کنید؛ بلکه هدف این است که تیم احساس کند «مدیر میداند چه خبر است و برنامه دارد».
۲. گوش دادن فعال و دریافت بازخورد
- کانالهایی برای شنیدن نگرانیها و پیشنهادات کارکنان ایجاد کنید (مثلاً فرم ناشناس، گروه واتساپی، جلسه آزاد).
- اگر افراد احساس کنند صدایشان شنیده میشود، احساس کنترل بیشتری خواهند داشت.
۳. قدردانی، تشویق و ایجاد حس معنا
- در بحران، پول همیشه انگیزهدهنده نیست. گاهی فقط شنیدن «میدانم شرایط سخته، اما واقعاً به حضورت افتخار میکنیم» تأثیر زیادی دارد.
- کارکنان باید حس کنند که نقششان مهم است و به بقای مجموعه کمک میکنند.
۴. انعطافپذیری در ساعت و محل کار
- اگر رفتوآمد پرریسک یا سخت شده، تا حد امکان دورکاری یا ساعات کاری منعطف ارائه دهید.
- برای افرادی که شرایط خانوادگی پیچیدهای دارند (مثلاً همسر یا فرزند درگیر جبهه یا جابهجایی)، همدلی ویژهای نشان دهید.
۵. حفظ عدالت و شفافیت در تصمیمات سخت
- اگر مجبور به کاهش مزایا یا تعدیل نیرو هستید، این تصمیمات را با شفافیت و احترام اعلام کنید.
- تبعیض یا تصمیمات پشتپرده، تخریبکنندهی شدید اعتماد تیم است.
۶. ایجاد فضای روانی امن
- شوخیهای نامربوط، تنشهای سیاسی یا تبعیضهای مذهبی و قومی میتواند فضای شرکت را به هم بریزد.
- مدیر باید مرزهای روشنی برای فرهنگ سازمانی در بحران تعریف کند.
در جنگ اوکراین، برخی شرکتهای فناوری در کییف هر روز صبح یک پیام صوتی یا ویدیویی از مدیرعامل منتشر میکردند که به تیم روحیه میداد، آمار امنیتی میداد و مسیر ادامه کار را توضیح میداد. همین کار باعث شد وفاداری کارکنان در بالاترین سطح حفظ شود.
به شکل خلاصه میتوان گفت حفظ روحیه و شفافیت با کارکنان یعنی:
- حضور فعال و الهامبخش مدیریت
- ارتباط دوطرفه، نه فقط دستورات یکطرفه
- ایجاد حس معنا، امنیت نسبی و عدالت
۳. محصولات و خدمات خود را متناسب با نیاز زمان بازطراحی کنید
چرا بازطراحی محصولات و خدمات ضروری است؟
در زمان جنگ، الگوی تقاضا، اولویتهای مشتریان، قدرت خرید و نیازهای جامعه بهکلی تغییر میکند. اگر همچنان همان محصول قبلی را با همان قیمت، همان تبلیغ و همان مزیت رقابتی عرضه کنید، احتمال زیادی وجود دارد که فروشتان افت کند یا کاملاً از بین برود. در عوض، برندهایی موفق میشوند که خیلی سریع خود را با شرایط جدید وفق میدهند، حتی اگر شده با بازطراحی کوچک.
چه چیزی باید بازطراحی شود؟
۱. ویژگیها، کیفیت یا کارکرد آن را متناسب با نیاز امروز تنظیم کنید.
مثال: در دوران جنگ، شاید محصولات سادهتر، کوچکتر یا ارزانتر مورد استقبال قرار بگیرند.
- مشتری در زمان جنگ بیشتر به دنبال سادگی، صرفهجویی یا عملکرد است، نه تزئین.
- بستهبندی ساده و کاربردی، نه لوکس و پرهزینه.
- قدرت خرید بسیاری از مشتریان کاهش پیدا میکند.
- ارائهی نسخه اقتصادی یا مدل اشتراکی (بهجای خرید یکجای گران) میتواند کمک کند.
- ممکن است فروش حضوری دیگر ممکن یا امن نباشد.
- خدمات ارسال، فروش آنلاین، یا تحویل درب منزل باید تقویت شود.
۲. نیازهای جدید مشتری را شناسایی کن
- آیا مشتری به نسخه ارزانتر، سریعتر، سادهتر یا امنتر نیاز دارد؟
- آیا دغدغههای جدیدی مثل امنیت، در دسترس بودن، مصرف کمتر یا تعمیرپذیری پیدا کرده؟
۳. یک نظرسنجی سریع (حتی در اینستاگرام یا واتساپ) انجام بده
- از مشتریها بپرس: در شرایط فعلی چه چیزی برایشان مهمتر شده؟
- چه چیزی از محصول/خدمت شما را حفظ یا حذف کردهاند؟
۴. نسخههای سبکتر یا ارزانتر از محصول بساز
- اصطلاحاً به این میگویند “downsizing”.
- یک شرکت بستهبندی خوراکی، میتواند وزن محصول را از ۵۰۰ گرم به ۳۰۰ گرم کاهش دهد تا در بازار بماند.
۵. خدمات را ماژولار یا ترکیبی کن
مثلاً یک مربی آموزشی بهجای دورههای کامل، میتواند «جلسات تکقسمتی، ارزان و موضوعمحور» ارائه دهد. یا خدمات مشاوره را به پکیجهای کوچکتر و قابلخرید توسط کسبوکارهای کوچک تقسیم کند.
در زمان جنگ ایران:
- بسیاری از تولیدکنندگان کیف و کفش، به تولید کیفهای برزنتی ساده برای سربازها و مدارس رو آوردند.
در دوران کووید:
- برندهای آرایشی تولید الکل و ضدعفونیکننده را شروع کردند.
- شرکتهای خشکشویی خدمات «ضدعفونی لباس» را به خدمت معمولشان اضافه کردند.
- مشاوران، معلمان و مربیان، خدمات آنلاین (ویدئو، فایل PDF، کلاس زنده یا مشاوره تلفنی) ارائه کردند.
۶. پیام و موقعیتیابی برند (Brand Positioning)
- شعارها و تبلیغات باید با فضای احساسی جامعه همراستا باشد.
- لحنی همدلانه، کاربردی و فروتنانه بهتر از تبلیغات اغراقآمیز است.
به شکل خلاصه میتوان گفت بازطراحی محصولات و خدمات یعنی:
- درک دقیق شرایط جدید جامعه
- سادهسازی و اقتصادی کردن پیشنهادها
- انعطاف در ارائه، پرداخت، و بستهبندی
- همدلی در پیام و رویکرد بازاریابی
در شرایط سخت، مشتری دنبال یک «محصول لوکس» نیست؛ بلکه دنبال «پاسخ عملی و محترمانه به دغدغه فعلیاش» است.
۴. بازاریابی حساس و مسئولانه انجام دهید:
در زمان جنگ یا بحرانهای اجتماعی، بازاریابی مثل راه رفتن روی طناب است:
اگر با دقت، احترام و همدلی پیش بروی، میتوانی همدل مشتری باشی و برندت را تثبیت کنی. اما اگر کمی بیاحتیاطی کنی، ممکن است به بیرحمی، فرصتطلبی یا بیاحساسی متهم شوی و اعتماد مخاطب را برای همیشه از دست بدهی.
چرا بازاریابی در زمان جنگ باید متفاوت باشد؟
- مردم در حال تجربهی اضطراب، داغ، خشم، ترس، فقر یا بیخانمانی هستند.
- جامعه در حالت «احساساتی» قرار دارد و نسبت به پیامهای بازاریابی واکنش شدیدتری نشان میدهد.
- تبلیغاتی که در شرایط عادی «جذاب» هستند، ممکن است در بحران، «بیرحم» یا «بیخبر از درد مردم» تلقی شوند.
ویژگیهای بازاریابی مسئولانه و انسانی در زمان جنگ
۱. همدلی واقعی نشان بده، نه همدلی ساختگی
- بگو که درک میکنی مردم چه شرایطی را تجربه میکنند.
- اگر کاری میکنی (مثلاً کمک به خانوادههای آسیبدیده، تخفیف، ارسال رایگان،…) با صداقت و بدون منت بیان کن.
- شعارهای توخالی مثل «با شما هستیم» اگر بدون اقدام واقعی باشند، نتیجه معکوس دارند.
۲. ترویج خرید عقلانی و مسئولانه
- مخاطب را به خرید هیجانی یا مصرفگرایانه تشویق نکن.
بهتر است بگویی: «اگه نیاز داری، ما با بهترین قیمت در کنارتیم» تا اینکه بگویی «همین حالا بخر! تخفیف باورنکردنی فقط تا فردا!»
۳. استفاده محتاطانه از نمادهای ملی، مذهبی یا عاطفی
- استفاده بیشازحد یا نادرست از پرچم، شهدا، دعا یا احساسات ملی ممکن است بهشدت اثر منفی بگذارد. اگر میخواهی از این عناصر استفاده کنی، باید ارتباط واقعی و محترمانهای با برندت داشته باشد.
۴. لحن و پیامهای بازاریابی را بازنگری کن
- جملاتی مثل «از زندگی لذت ببر»، «زندگی کوتاهه، لاکچری باش» یا «به خودت هدیه بده» در زمان جنگ ممکن است توهینآمیز بهنظر برسند.
- پیامها باید واقعگرایانه، همدلانه، و مسئولانه باشند.
۵. به جای فروش مستقیم، روی «ارزش» تمرکز کن
- محتوای آموزنده، الهامبخش، آرامشبخش یا کاربردی تولید کن.
- اگر کسبوکارت خدماتی ارائه میدهد، میتوانی نکاتی درباره مدیریت بحران، پسانداز، سلامت، یا تابآوری به مخاطب بدهی.
۶. نشان بده که کسبوکارت بخشی از جامعه است، نه بیرون از آن
- اگر میتوانی در کار خیر مشارکت کنی، اطلاعرسانی کن. مثلاً بگو: «۱٪ از درآمد این ماه به خانوادههای بیخانمان اهدا میشود» – البته فقط اگر واقعاً انجام میدهی.
۷. تبلیغات تهاجمی و پاپآپهای آزاردهنده را متوقف کن
- کاربران در زمان بحران، حوصله و توان کمتری دارند. هرچقدر ارتباط شما محترمانهتر باشد، بازدهیاش بیشتر است.
کارهایی که نباید بکنی
- سوءاستفاده از ترس مردم برای فروش بیشتر
- دروغ یا وعدههای غیرواقعی برای جلب اعتماد
- استفاده تبلیغاتی از رنج دیگران (مثلاً نشان دادن کودکان جنگزده برای فروش محصول)
- شوخی یا سرگرمی بیجا در فضای رسمی کسبوکار
- اجبار در خرید (مثل محدودیت زمانی جعلی) برای گرفتن تصمیم سریع
به شکل خلاصه میتوان گفت بازاریابی در زمان جنگ یعنی:
- انسانبودن، قبل از فروشندهبودن
- حضور مؤثر، نه پر سر و صدا
- ارائهی ارزش، نه صرفاً محصول
- احترام به احساسات جامعه، نه استفاده ابزاری از آنها
در بحرانها، برندهایی که در کنار مردم میایستند، در حافظه جمعی ثبت میشوند.
۵. تابآوری مالی خود را تقویت کنید:
تابآوری مالی یعنی چه؟
تابآوری مالی یعنی اینکه: «کسبوکار شما در برابر بحرانهای مالی، شوکهای ناگهانی (مثل جنگ، قطعی زنجیره تأمین، سقوط فروش، تورم یا کاهش نقدینگی) دوام بیاورد، سریع واکنش نشان دهد و خودش را بازسازی کند.»
چرا تقویت تابآوری مالی مهم است؟
در شرایط جنگ یا بحران: ممکن است فروشتان کاهش یابد. هزینهها بهشدت افزایش پیدا کند (سوخت، حملونقل، مواد اولیه، حقوق). مشتریان نتوانند پرداخت کنند. تأمینکنندگان دچار اختلال شوند. سرمایهگذاران یا بانکها دیگر همکاری نکنند. در این وضعیت، تنها شرکتهایی زنده میمانند که از قبل، خود را برای چنین نوساناتی آماده کردهاند.
راهکارهای تقویت تابآوری مالی
۱. کنترل دقیق جریان نقدی (Cash Flow)
- درآمد و هزینهها را با دقت ماهانه پایش کن.
- اگر هنوز فایل اکسل یا نرمافزار حسابداری نداری، فوراً یکی راه بینداز.
- بدان هر ماه چقدر وارد حسابت میشود و چقدر خارج.
اصل مهم: بقا در بحران، با «نقدینگی» است نه با «سود حسابداری».
۲. تشکیل ذخیره اضطراری (Emergency Fund)
- حداقل معادل ۲ تا ۳ ماه هزینههای ثابت شرکت (حقوق، اجاره، مالیات) را بهصورت نقد یا دارایی سریعالنقد نگه دار.
- اگر این پول را نداری، از الان هر ماه درصدی از درآمد را به این صندوق اختصاص بده.
۳. تنظیم مجدد بودجه و اولویتبندی هزینهها
- هزینههای غیرضروری را تعلیق کن (مثلاً دکور، تبلیغات غیرهدفمند، استخدام جدید).
- تمرکز را بگذار روی فعالیتهایی که مستقیماً درآمد میسازند یا بقا را تضمین میکنند.
۴. مذاکره با تأمینکنندگان و طلبکاران
- برای شرایط خاص، مذاکره کن تا مهلت پرداخت را افزایش دهند یا تخفیف بدهند.
- شفاف و محترمانه برخورد کن تا رابطه را حفظ کنی.
۵. تنوعبخشی به منابع درآمد
- اگر فقط از یک محصول یا کانال درآمد داری، ریسک بالایی داری.
- بررسی کن آیا میتوانی خدمات جدید، مدل اشتراکی، فروش آنلاین یا همکاری با دیگران را اضافه کنی.
۶. بررسی بدهیها و وامها
- اگر وامی داری، ساختار پرداخت آن را بررسی کن. آیا باید تجدید ساختار شود؟
- اگر بدهی سنگینی داری، قبل از اینکه بحران شدت بگیرد، با مشاور مالی یا بانک مذاکره کن.
۷. تحلیل سناریو و برنامهریزی جایگزین
- سناریوهایی مثل کاهش ۳۰٪ فروش، افزایش ۵۰٪ هزینه تأمین یا تعلیق سفارشها را مدلسازی کن.
- برای هر سناریو، تصمیمات مشخصی از قبل آماده کن تا غافلگیر نشوی.
ابزارها و عادتهای مفید
- مدیریت هوشمندانه جریان نقدی
- داشتن سناریو و برنامهی جایگزین
کسبوکاری که فقط در شرایط خوب سودده است، تابآور نیست. تابآور یعنی: «در شرایط بد هم زنده بماند و راهی پیدا کند.»
۶. هوشمندانه با فرصتها برخورد کنید:
چرا فرصتها در دل بحران پنهاناند؟
در شرایط جنگ و بحران: رفتار مشتریها عوض میشه. نیازهای جدیدی بهوجود میاد. رقبای ضعیف حذف یا غیرفعال میشن. منابعی که قبلاً دور از دسترس بودن (مثلاً نیروی انسانی، تبلیغات ارزان یا موقعیت مکانی)، آزاد میشن. دولت یا نهادها تسهیلاتی برای کمک به بیزینسها در نظر میگیرن. اگر کسی هوشمند باشه، به جای ترس، به تحلیل فرصت میپردازه.
چطور هوشمندانه با فرصتها برخورد کنیم؟
۱. شناخت سریع تغییرات در بازار و رفتار مشتری
- ببین مشتریها الآن چی میخوان؟ چی براشون مهمتر شده؟
- آیا امنیت، قیمت پایین، دسترسی سریع، خدمات خانگی یا آموزش از راه دور براشون مهمه؟
هر تغییری در رفتار مصرفکننده = یک فرصت تازه
۲. تغییر نقش رقبا = فضای جدید
- وقتی بعضی رقبا فعالیتشون رو محدود میکنن یا بسته میشن، سهم بازار آزاد میمونه.
- تبلیغاتی که قبلاً اشباع بودن، حالا مؤثرتر میشن.
- میتونی بازارهای خالیشده یا مشتریهای ناراضی رقبا رو جذب کنی.
۳. استفاده از منابع آزادشده
- در بحرانها، دسترسی به افراد باتجربهای که قبلاً در شرکتهای بزرگ بودن راحتتر میشه.
- حتی شاید بتونی تجهیزات، دفتر یا ابزارهای دست دوم خوبی بخری با قیمت پایین.
۴. فرصت برای نوآوریهای سریع و چابک
- در شرایط بحرانی، نیازی نیست محصول نهایی و کامل بسازی. میتونی یک «نسخه سادهشده ولی ضروری» از محصول یا خدمت ارائه بدی که نیاز فوری رو برطرف کنه. روش MVP (حداقل محصول پذیرفتنی) در شرایط بحرانی بسیار کارآمده.
۵. پیدا کردن نیازهای تازه متولدشده
- خدمات تعمیر وسایل بهجای خرید جدید
- سرویسهای خانگی و آنلاین (پزشکی، مشاوره، آموزش، تفریح)
- خدمات ارزانقیمت، اقساطی یا اشتراکی
- کالاهای ضروری و مصرفی اقتصادی
۶. دریافت حمایتها و تسهیلات
- در بسیاری از کشورها، دولتها در شرایط جنگی، بستههای حمایتی، وام، معافیت مالیاتی یا تسهیلات صادراتی ارائه میدن. باید حواست به اطلاعیهها و فرصتهای ثبتنام باشه.
پنج سوال که باید از خودت بپرسی تا فرصت پیدا کنی
۱. الان مشتریها از چی شکایت میکنن که من میتونم حلش کنم؟
۲. کدوم رقبا از بازار عقب کشیدن؟ من میتونم جاشون رو بگیرم؟
۳. آیا نیروی انسانی، تجهیزات یا مکانهایی هست که الآن با هزینه مناسبتر در دسترسم قرار گرفتن؟
۴. چه مدل جدیدی از ارائه خدمات میتونم امتحان کنم؟ (آنلاین، اشتراک، خانگی،…)
۵. آیا بازار هدف جدیدی هست که قبلاً بهش فکر نکرده بودم؟
مثالهای واقعی از فرصتیابی در بحران
شرایط | اقدام هوشمندانه | فرصت ایجاد شده |
جنگ یا درگیری | تولید پوشاک ساده و مقاوم | جایگزینی برندهای خارجی گرانقیمت |
بحران حملونقل | راهاندازی خدمات پیک و لجستیک محلی | افزایش مشتریان در منطقه خودت |
تورم شدید | تولید بستههای اقتصادیتر | جذب بازار کمدرآمدتر |
قطع زنجیره تأمین | تولید یا تامین داخلی جایگزین واردات | کاهش وابستگی + رشد بومیسازی |
به شکل خلاصه میتوان گفت هوشمندانه برخورد کردن با فرصتها یعنی:
- سریعتر از بقیه بفهمی که بازار داره به کدوم سمت میره
- خودت رو با قدرت و چابکی به اون سمت برسونی
- و از فضاهایی که بقیه دارن ترک میکنن، استفاده کنی
کسبوکارهای بزرگ همیشه در زمان ثبات رشد نمیکنن؛ خیلیهاشون در دل بحران متولد شدن!
نبایدهای کسبوکار در زمان جنگ
۱. نباید از شرایط بحرانی سوءاستفاده کنید
سوءاستفاده از بحران یعنی چه؟
سوءاستفاده از بحران یعنی: تلاش برای کسب سود بیشتر، دیدهشدن یا برتریجویی، بهقیمت دامن زدن به ترس مردم، فریب دادن مخاطب، یا استفاده ابزاری از درد و رنج جامعه. در ظاهر ممکنه این کارها «زرنگی تجاری» بهنظر بیان، ولی در واقع، اعتبار برند رو برای همیشه خدشهدار میکنن.
انواع سوءاستفادههای رایج در بحرانها (که باید از آنها پرهیز کرد)
۱. افزایش بیمنطق قیمت
- بالا بردن قیمت کالاها یا خدمات فقط بهخاطر افزایش تقاضا یا کمبود بازار، بدون هیچ دلیل فنی یا افزایش هزینه واقعی
مثال: ماسک ۵ هزار تومانی رو ۵۰ هزار تومان فروختن. نتیجه: از دست دادن مشتری، فشار اجتماعی، حتی برخورد قانونی
۲. تبلیغات فریبنده و سوءاستفاده از ترس
- «فقط همین امروز! فردا ممکنه نباشه!» (بدون واقعیت)
- «اگر این محصول رو نخری ممکنه در خطر باشی!» (ایجاد اضطراب مصنوعی)
- یا حتی ادعای درمانی دروغین برای محصولات
ترساندن مردم برای فروش، نهتنها غیراخلاقیست بلکه مثل بنزین روی آتش عمل میکنه.
۳. استفاده ابزاری از تصاویر یا نمادهای انسانی
- نمایش تصاویر دلخراش (کودکان آواره، شهدا، مجروحین) فقط برای جلب توجه تبلیغاتی
- یا استفاده نادرست از نمادهای ملی و مذهبی برای فروش محصول
اگر از نماد یا تصویری استفاده میکنی، باید ارتباط واقعی و محترمانه با برندت داشته باشه.
۴. احتکار یا پنهانسازی موجودی
- نگهداشتن کالا در انبار با هدف بالا رفتن قیمت و فروش با سود بیشتر
این رفتار هم از نظر اخلاقی مردوده و هم میتونه با واکنش شدید مشتریان یا حتی رسانهها مواجه بشه.
۵. ادعاهای دروغین برای جلب ترحم
- نوشتن داستانهای ساختگی یا اغراقشده از «فداکاری»، «خسارت»، «خدمترسانی» برای جلب حمایت مشتری
در دنیای دیجیتال، افشای این دروغها بسیار سریع و خسارتبار است.
- همدلی واقعی داشته باش
- محصولات ضروری رو حتی با سود کمتر عرضه کن (این باعث وفاداری مشتری میشه)
- با صداقت کامل با مشتری صحبت کن
- اگر کمکی میکنی، بیادعا و واقعی باش
- بهجای بحرانفروشی، «امید بفروش» و راهحل ارائه بده
- برندهایی که در بحرانها شرافتشون رو حفظ میکنن، در دل مردم جا میگیرن. ولی برندهایی که بخوان از رنج مردم پول دربیارن، حتی اگر موقتاً سود کنن، در بلندمدت حذف میشن.
- سود در بحران خوبه، اما نه به قیمت از دست دادن انسانیت.
۲. نباید در شفافیت با مشتری و کارکنان کمکاری کنید:
چرا شفافیت حیاتی است؟
در شرایط بحرانی، اعتماد مردم آسیبپذیرتر از همیشه است. اگر کسبوکارها با کارکنان یا مشتریهاشان دوپهلو، مبهم یا گمراهکننده رفتار کنند، نهتنها باعث از بین رفتن اعتماد میشوند، بلکه حتی بحران را برای خودشان هم عمیقتر میکنند. شفافیت یعنی: گفتن حقیقت، حتی وقتی گفتنش سخت است.
۱. شفافیت با پرسنل و کارکنان
کارکنان در زمان بحران: از آینده مجموعه بیخبرند. ممکن است درگیر شایعه، ترس و بیاعتمادی شوند.
کمکاری در شفافیت یعنی: پنهان کردن تصمیمات مهم مدیریتی. اعلام نکردن مشکلات مالی تا آخرین لحظه. ایجاد حس بیثباتی و عدم پاسخگویی
چطور شفاف عمل کنیم: جلسات منظم برای بهروزرسانی وضعیت کسبوکار برگزار کن (حتی کوتاه و ساده). اگر قرار است تغییری در حقوق، مزایا یا تعدیل نیرو انجام شود، محترمانه و زودتر اعلام کن
هدفگذاریها، برنامهها و چالشها را صادقانه با تیم در میان بگذار. شفافیت، انگیزه میسازد؛ پنهانکاری، ترس و گمانهزنی.
۲. شفافیت با مشتریان
- به شدت روی اعتبار برند حساس هستند
- دنبال صداقت، همدلی و ارتباط انسانیاند
- اگر حس فریب ببینند، بهسرعت برند را کنار میگذارند
کمکاری در شفافیت یعنی: پنهان کردن افزایش قیمت بدون دلیل واضح. وعدههایی که امکان تحققشان نیست. تاخیر در تحویل یا خدمات و اطلاع ندادن به مشتری
چطور شفاف عمل کنیم: اگر تأخیر یا اختلالی در ارسال یا ارائه خدمات هست، پیشاپیش اعلام کن. دلیل افزایش قیمت را با صداقت توضیح بده (مثلاً گرانی مواد اولیه یا هزینه حملونقل). اگر نمیتوانی خدمتی را ارائه دهی، زودتر اعلام کن و راهحل جایگزین پیشنهاد بده
تأثیرات مثبت شفافیت در بحران:
مزیت | توضیح |
اعتمادسازی بلندمدت | حتی اگر خدماتت کامل نباشد، صداقتت باعث وفاداری میشود |
کاهش اضطراب کارکنان | اطلاع از وضعیت واقعی، باعث تصمیمگیری بهتر پرسنل میشود |
مدیریت بهتر شایعات | شفافیت، فضای شایعهسازی را از بین میبرد |
بالا رفتن اعتبار برند | برندهایی که صادقاند، بیشتر توصیه میشوند |
در بحرانها، برندهایی که اطلاعات را پنهان میکنند، مورد بیاعتمادی قرار میگیرند. اما برندهایی که «با صداقت و شفافیت» عمل میکنند، حتی اگر خطا کنند، توسط مشتری و کارکنانشان بخشیده میشوند.
اعتماد، مثل سرمایه است. در بحرانها خرجش میکنی. اگر پسانداز نکرده باشی، ورشکست میشی.
۳. نباید بیتفاوت نسبت به فضای عمومی جامعه باشید:
چرا این موضوع مهمه؟
در شرایط بحرانی، مردم دچار رنج، نگرانی، ترس یا خشم هستند. اگر یک برند، همچنان با لحن معمول خودش پستهای تبلیغاتی بگذاره، یا طوری رفتار کنه که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، ممکنه با واکنش بسیار منفی مخاطبان مواجه بشه. هیچ چیز مثل «سکوت یا بیتفاوتی» در زمان درد جمعی، به برند آسیب نمیزنه.
بیتفاوتی برند میتونه شکلهای مختلفی داشته باشه، از جمله:
- ادامه دادن پستهای معمول تبلیغاتی انگار نه انگار که مردم درگیر جنگ یا بحران هستن
- نداشتن حتی یک پیام همدلی، اطلاعیه یا تغییر لحن
- استفاده نکردن از زبان انسانی و نداشتن انعطاف در شیوه تعامل با مشتری
- نادیده گرفتن احساسات کارکنان و فشار روانی آنها
- پاسخ ندادن به دغدغههای عمومی (مثلاً کمبود کالا، نگرانی مردم، نگرانی از آینده)
چه کارهایی باید انجام داد؟
۱. تغییر لحن برند در بحرانها
- زبان تبلیغاتی روزمره را متوقف کن. بهجای «فروش»، روی «ارزشآفرینی»، «اطلاعرسانی مفید» و «حمایت» تمرکز کن.
۲. پیام همدلی منتشر کن
- حتی اگر کار بزرگی نمیکنی، با یک پیام ساده و محترمانه همدلی خودت رو نشون بده
مثال: «ما هم مثل شما نگرانیم و در کنار شما هستیم…»
۳. مشارکت اجتماعی داشته باش
- اگر میتونی کمک مالی، خدمات رایگان، تسهیلات، تخفیف برای قشر آسیبدیده یا آموزش رایگان ارائه بده
- این اقدامات حتماً باید واقعی باشن، نه نمایشی
۴. صدای جامعه را بشنو و بازتاب بده
- اگر مشتریان نگرانی یا اعتراض دارن، بیتفاوت نباش. گوش بده و با احترام پاسخ بده
- اگر در کامنتها یا پیامها، اشارهای به شرایط شده، ساکت نباش
چرا این کارها مهماند؟
نتیجه مثبت | توضیح |
افزایش اعتماد عمومی | مردم برند شما را انسانی و همدل میبینند |
جلوگیری از واکنش منفی | از هجوم کاربران ناراضی و حذف برند در ذهن مخاطب جلوگیری میکنید |
تبدیل برند به حامی | برندهایی که در بحران کنار مردم هستند، ماندگار میشوند |
ایجاد سرمایه اجتماعی | در بلندمدت، این نگاه انسانی باعث رشد کسبوکار میشود |
در زمان زلزله یا جنگ، برندهایی که صرفاً تبلیغ تخفیف شب یلدا گذاشتن، با واکنش منفی روبهرو شدن اما برندهایی که چند روز تبلیغات را متوقف کردن و پیامهای حمایت و همدلی منتشر کردن، مورد احترام قرار گرفتن. بعضی برندها حتی کمپینهایی برای حمایت از خانوادههای آسیبدیده راه انداختن که باعث افزایش وفاداری شد. در زمانهایی که جامعه زخمیه، برند شما نباید بیتفاوت باشه. برندها هم عضوی از جامعهاند، و اگر بخوان فقط در روزهای خوب دیده بشن، در روزهای سخت حذف میشن. در بحرانها، انسان بودن از حرفهای بودن مهمتره.
۳. نباید همه تخممرغها را در یک سبد گذاشت:
مطمئناً! ضربالمثل «نباید همه تخممرغها را در یک سبد گذاشت» یکی از اصول حیاتی مدیریت ریسک در کسبوکار است که مخصوصاً در شرایط بحرانی مثل جنگ یا ناپایداریهای اقتصادی، اهمیتش چند برابر میشود.
مفهوم «نباید همه تخممرغها را در یک سبد گذاشت» چیست؟
این ضربالمثل به معنای عدم تمرکز تمام منابع، سرمایه، انرژی یا فعالیتهای کسبوکار روی یک حوزه، محصول، مشتری یا بازار خاص است. اگر تمام توان و داراییتان را روی یک گزینه بگذارید، در صورت بروز مشکل یا شکست آن گزینه، کل کسبوکار در خطر جدی قرار میگیرد.
چرا این موضوع در شرایط بحران و جنگ اهمیت بیشتری دارد؟
- ریسکهای بیشتر و غیرقابل پیشبینی در جنگ وجود دارد؛ مثلاً قطع زنجیره تامین، تغییر سریع تقاضا، مشکلات لجستیکی یا تحریمها
- اگر کسبوکار روی یک محصول یا بازار خاص تمرکز کند، کوچکترین مشکل در آن بخش میتواند منجر به ورشکستگی شود
- تنوعبخشی به محصولات، مشتریان و بازارها باعث میشود که کسبوکار انعطافپذیرتر و مقاومتر شود
چگونه «سبد متنوع» بسازیم؟
۱. تنوع در محصولات یا خدمات
- محصول جدید طراحی کن که متناسب با نیازهای زمان بحران باشد
- خدمات مکملی ارائه بده که مشتریان بیشتری جذب کنی
برای مثال: اگر تولیدکننده پوشاک هستی، در کنار پوشاک روزمره، ماسک یا لباس محافظ تولید کن
۲. تنوع در بازارها و مشتریان
- فقط روی یک مشتری یا یک بازار جغرافیایی حساب نکن
- بازارهای داخلی و خارجی را بهصورت همزمان مدنظر بگیر
- مشتریان عمده و خرد را به نسبت مناسبی داشته باش
۳. تنوع در کانالهای فروش
- فقط به فروش حضوری یا آنلاین متکی نباش. کانالهای توزیع مختلف، مانند فروشگاهها، سایتها، اینستاگرام، اپلیکیشن، همکاری با واسطهها و… را توسعه بده
۴. تنوع در تامینکنندگان
- برای زنجیره تامین، فقط به یک یا دو تامینکننده وابسته نباش. چند تامینکننده معتبر و قابل اعتماد از مناطق مختلف داشته باش تا در صورت مشکل، بتوانی جایگزین کنی
مزایای تنوع و عدم تمرکز
فرض کن کسبوکاری داری که فقط روی صادرات یک محصول خاص به یک کشور تمرکز کرده است. اگر بهدلیل جنگ یا تحریم، صادرات متوقف شود، کسبوکار ضربه شدید میخورد. اما اگر در کنار آن، بازار داخلی را هم فعال کرده باشی و چند محصول مکمل داشته باشی، میتوانی از بحران عبور کنی. نباید همه تخممرغها را در یک سبد گذاشت یعنی باید منابع و استراتژیها را متنوع کرد تا ریسکها کاهش یابد و کسبوکار تابآورتر شود.
۵. نباید تمام تمرکز را روی فروش کوتاهمدت بگذارید:
چرا فروش صرفاً کوتاهمدت خطرناک است؟
در زمان بحران، بسیاری از مدیران و صاحبان کسبوکار وسوسه میشوند که: هر طور شده، فروش همین امروز را بالا ببرند. با تخفیفهای شدید، پیشنهادهای عجیب یا کمپینهای فوری، فقط نقدینگی کوتاهمدت جذب کنند. تمام انرژی تیم، بودجه تبلیغات و منابع انبار را برای همین هفته یا ماه مصرف کنند. اما این رفتار، دقیقاً شبیه کندن ریشه برای خوردن میوه است.
پیامدهای تمرکز صرف روی فروش فوری
پیامد | توضیح |
کاهش سودآوری بلندمدت | تخفیفهای شدید و فروش فوری معمولاً با حاشیه سود پایین همراهاند |
خستگی تیم فروش و بازاریابی | فشارهای مقطعی بدون برنامهریزی باعث فرسایش منابع انسانی میشود |
بیثباتی برند | برندهایی که فقط در بحران تخفیف میدهند، ارزش خود را از دست میدهند |
نادیده گرفتن تجربه مشتری | فروش فوری اغلب با کیفیت پایین خدمات، تحویل دیرهنگام یا پشتیبانی ناقص همراه است |
از بین رفتن فرصتهای بلندمدت | مثل توسعه محصول، ایجاد وفاداری، جذب مشتری ارزشمند و رشد پایدار |
چه باید کرد؟ تعادل فروش کوتاهمدت و بلندمدت
-
فروش کوتاهمدت را مدیریت شده و هدفمند انجام دهید
- نه اینکه کاملاً کنار بگذاری، بلکه باید در چارچوب برنامه مالی مشخصی باشد
- از تخفیفهای هوشمند (مانند باندلهای ترکیبی، یا هدیه در خرید دوم) استفاده کن
-
روی ارتباط بلندمدت با مشتری سرمایهگذاری کن
- از طریق باشگاه مشتریان، خدمات پس از فروش، خبرنامه و محتوا
- آموزش و محتوای رایگان باعث ایجاد وفاداری میشود
-
دادهها را تحلیل کن، نه فقط عدد فروش را
- بررسی کن کدام مشتریان برگشتهاند؟ کدام محصول بیشترین سودآوری بلندمدت را دارد؟
-
از بحران برای «توسعه پایدار» استفاده کن
- زمان بحران فرصت خوبی برای بازطراحی استراتژی، توسعه محصول، بهبود CRM، و ارتقاء فرآیندهاست
- فرض کن یک برند لوازم خانگی در زمان بحران اقتصادی، با کمپینهای سنگین تخفیف، فروش فوری زیادی دارد.
- اما چون خدمات پس از فروشش دچار مشکل است، مشتریان ناراضی شده و در شبکههای اجتماعی شکایت میکنند.
نتیجه: فروش لحظهای موفق، اما برند در بلندمدت آسیب میبیند و سهم بازار را از دست میدهد. فروش کوتاهمدت سوخت است، ولی فروش بلندمدت مسیر است. اگر فقط دنبال سوختی برای امروز باشی، شاید فردا دیگر جادهای نمانده باشد که در آن حرکت کنی.
۶. نباید سیستمهای فناوری و امنیت اطلاعات را نادیده بگیرید:
چرا نباید سیستمهای فناوری و امنیت اطلاعات را نادیده گرفت؟
در زمان جنگ، بیثباتی اقتصادی یا حملات سایبری افزایش پیدا میکند. اگر سیستمهای اطلاعاتی، زیرساختهای نرمافزاری یا امنیت دیجیتال شما ضعیف یا نادیده گرفته شده باشند، ممکن است با مشکلات جبرانناپذیری مواجه شوید، مثل:
- سرقت یا حذف اطلاعات مشتریان
- افشای اطلاعات مالی یا اسناد محرمانه
- اختلال در فروش آنلاین یا نرمافزارهای داخلی
- باجگیری دیجیتال (Ransomware)
- از دست رفتن اعتماد مشتری و سقوط برند
تهدیدهای رایج در زمان بحرانها:
تهدید | مثال |
حملات سایبری | هکرها از آشفتگی سیاسی یا اقتصادی سوءاستفاده میکنند |
باجافزارها | قفل کردن اطلاعات مهم شرکت در ازای پول |
نفوذ به سامانههای مالی | برداشت غیرمجاز، دستکاری فاکتورها یا پرداختهای بانکی |
افشای اطلاعات پرسنل | ممکن است باعث تهدید یا فشار بر کارکنان شود |
اختلال در سیستمهای ابری یا CRM | وقفه در ارتباط با مشتریان و فروش آنلاین |
چه اقداماتی باید انجام شود؟
-
پشتیبانگیری منظم از اطلاعات (Backup)
- بکآپگیری روزانه یا حداقل هفتگی از اطلاعات حیاتی
- ذخیره نسخههای پشتیبان در فضای ابری امن یا در مکان فیزیکی جداگانه
-
تقویت امنیت سایبری
- استفاده از فایروال، آنتیویروس، و نرمافزارهای ضد نفوذ
- محدود کردن دسترسیها (هر فرد فقط به دادههایی دسترسی داشته باشد که لازم دارد)
- فعالسازی احراز هویت دو مرحلهای برای سامانههای اصلی (ایمیل، CRM، اکانتهای مالی)
- آموزش درباره حملات فیشینگ، ایمیلهای مشکوک و مراقبت از رمز عبور
- آگاهسازی کارکنان از پیامدهای اشتباهات سایبری
-
نظارت و بررسی منظم
- بازبینی دورهای زیرساختهای فناوری اطلاعات
- استفاده از ابزارهای مانیتورینگ برای شناسایی سریع حملات یا خطاها
-
داشتن برنامه تداوم کسبوکار (BCP) و بازیابی بحران (DRP)
- سناریوهایی برای از کار افتادن سیستمها طراحی شود:
مثل: «اگر سایت فروش ۲۴ ساعت قطع شد، چه کنیم؟»
- تعیین مسئول بحران IT و آمادهسازی فرآیندهای جایگزین
فرض کنید یک کسبوکار فروش آنلاین دارید. در زمان افزایش تنش سیاسی و جنگ، سایت مورد حمله سایبری قرار میگیرد و اطلاعات مشتریان فاش میشود. اگر هیچ سیستم پشتیبان، رمزنگاری اطلاعات یا مانیتورینگ نداشته باشید، ممکن است نه تنها مشتریان، بلکه بانک، پلیس فتا یا حتی رقیبان شما هم از این ضعف سوءاستفاده کنند. در دنیای امروز، امنیت دیجیتال به اندازه امنیت فیزیکی مهم است. مخصوصاً در شرایط بحرانی، حمله به دادهها سادهتر و خسارات آن شدیدتر است.
نادیده گرفتن فناوری، یعنی نادیده گرفتن ستون فقرات کسبوکارت.
جمعبندی و سخن پایانی
در شرایط دشواری مانند جنگ و بحرانهای ملی، واکنش هر کسبوکار نهتنها بر بقای اقتصادی آن تأثیر میگذارد، بلکه نشاندهنده بلوغ، مسئولیتپذیری و درک اجتماعی آن برند نیز هست. کسبوکارهایی که صرفاً به سود کوتاهمدت میاندیشند یا از بحران سوءاستفاده میکنند، شاید در ظاهر و موقت موفق به فروش شوند، اما در حافظه بلندمدت جامعه جایی نخواهند داشت. در مقابل، سازمانهایی که در دل بحران هم شرافت حرفهای خود را حفظ میکنند، با کارکنان و مشتریانشان شفافاند، نیازهای واقعی را میفهمند، و در کنار مردم میمانند، نهتنها تابآورترند، بلکه در ذهن و دل مخاطبان ماندگار خواهند شد.
در نهایت، دوران جنگ نیز میگذرد، اما نحوه رفتار کسبوکار شما در این دوران، برای همیشه در حافظهی مشتریان ثبت خواهد شد.